شهر آشوب،مطالعه ای درباره خدمات اجتماعی بهلول در افغانستان

دسته: اجتماعي , تاريخ و فرهنگ
۲ دیدگاه
دوشنبه - ۲۰ آذر ۱۳۹۱

 بهلول سی و یک سال در افغانستان بوده  یعنی قسمت اصلی عمرش که بین ۳۰ سالگی تا ۶۰ سالگی بوده است. مغز بادام زندگی اش با اهالی افغانستان، فرهنگ و آداب ، مشکلات و مصائب آنها گذشته است.

 این تاثیر حتی در لهجه بهلول نمایان بود. لهجه ای که بیشتر از آنکه خراسانی باشد سوغات سفر افغانستان بود. آنچه در آن سرزمین بر او گذشته است قصه ای سوزناکی است تا داستانی هیجان انگیز. همه می دانیم که او ۲۶ سالش را در زندان بوده و ۵ سال آخر را هم در حصر خانگی. شخصیت فعال بهلول ، او را در اتاقک تاریک زندان هم رها نکرد. همان جا شاعری را شروع نمود و به هر بهانه ای با مردم بیرون رابطه برقرار می کرد.

نکته اصلی این قسمت از زندگی بهلول آن است که رگه ای از سیاست در آن دیده نمیشود. او در افغانستان هرگز فعالیت سیاسی نداشته و بر علیه حاکمان یا حتی شورشیان دست به اقدام عملی نزده . حتی در اوج شهرت و محبوبیتش هیچگاه از قیام سخن نمی گوید.

حالا محمدتقی بهلول ، جلوه دیگر داشت. او در آنجا یک مددکار اجتماعی بود. کشور افغانستان، به خاطر جنگ ها و درگیری های داخلی  چند پله در مسائل فرهنگی و مشکلات اجتماعی پایین تر از ایران قرار داشت. اگر فضای ایران را در دهه ۲۰ و ۳۰ شمسی و مشکلات مناطق محروم آن را در نظر بگیریم آن وقت بهتر می توان  افغانستان را درک کرد.

 

کنون که من به سن زاید  از چهل رسیده ام –  ده و  دو  سال حبس  در حیات خویش  دیده ام

بلا و فقر و فاقه و گرسنگی چشیده ام   – علاوه سرگذشت بس فقیر را شنیده ام

 

اینها همه مقدمه بود بر اینکه زندگی شیخ را در آن سال ها بهتر توصیف کنیم. مطالعه موردی ما بر اساس کتاب دیوان بهلول است. اشعار بهلول ، متنی چندلایه است. جدای از مضامین عرفانی، مذهبی ، تاریخی برخی از اشعار بهلول ، روایتی اجتماعی از جامعه خویش است. او در این ابیات مشکلات جامعه اش را بیان  می کند و مردم را توصیه به تغییر رفتار می کند. این اشعار به عنوان یک متن رئال،  کاملا نشان دهنده  اوضاع آن روزها است. اشعار مشکلاتی را بیان می کند که الگوهای زندگی،  آنها را باز تولید می کرده و بهلول همچون مددکاری اجتماعی به اصلاح آن می پرداخته است.

بهلول روایت رقت باری از اوضاع افغانستان ارائه می دهد. جهل و بی سوادی، همراه با بیماری های فراوان و واگیر. اخلاق های ناپسند همه گیر. دروغ ، رشوه ، بی قانونی . اختلافات قومی و مذهبی با چاشنی از فقر که همه مشکلات را تشدید می کند. بهلول می گوید اوضاع آنقدر بد است که کمک های اندک سازمان های بین المللی هم توسط گروهی دزدیده و به مردم دوباره فروخته میشود.

به شب از پشه بی خوابند اطفال  و روز از حر  – مریض از تاب گرمی طفل و گریان  از غمش مادر

یک از مالاریا رنجور  و دیگر کس ز درد سر –  گروه  دکتران  در بند حرص  و جمع سیم و زر

به قیمت می فروشند  آن دوا  و شیر و هم پودر  – که داده رایگان  از بهر طفلان  روس و امریکا

 

و در ادامه می نالد و می گوید:

اگر اسلام این است  از مسلمان به بود هندو  –   زهی خجلت که گشته غمخور ما رهبر یونو

برای ما فرستد رایگان او دکتر و دارو  – کند کافر به ما رحم  و نباشد رحمی اندر ما

 

منظور از یونو احتمالا  UN  یا همان سازمان ملل باشد.  قصه مشکلات بسیار است. او از زندان هم می نالد

که :

به جرم قتل یکی، بیست کس گرفتارند  –  که قاضیان وطن رشوه ها طمع دارند

بهلول در این اوضاع خراب تصمیم جدید خود را می گیرد. تصمیمی که سیاست نیست بلکه  کاری که دستگیری و خدمت به مردم  بدبخت است:

در این ساعت  که درصد  شصت  از فاقه پریشان است  –  مهمتر کار ما غمخواری زنها و طفلان است

 

 

 خیلی از این معضلات هم اکنون در جوامع اسلامی از بین رفته است و شاید در ابتدا چندان مهم به نظر نرسد. اما باید دقت کرد این حرف ها  حدود ۷۰ سال قبل زده شده است.  سال هایی که حرف زدن در این موارد شاید نوعی بدعت تلقی می شده است نه تنها در افغانستان بلکه در  زندگی عادی مذهبیون ایران.

 

 

 

 

۱-     علم آموزی:

آمار بی سوادی در کشور ما و کشورهای منطقه بسیار بالا بوده و توجه به این امر دغدغه ای جدید است. و از همه جالب تر آموزش سواد به بانوان که امری بس نو است و در تفسیر های سنتی دینی چندان بهائی به آن داده نمی شده . اما بهلول در اشعارش تاکید می کند که علم از اصول پایه  زندگی اجتماعی است. او حتی سن ورود به مدرسه را هم گفته و تاکید کرده که سواد برای دختر و پسر تفاوت ندارد و هر دو باید علم بیاموزند.

هست تعلیم و تعلم بهترین کار حسن تا نماند  بی سوادی در تمامی وطن

نیست در این باب فرقی بین انثی و ذکر –  فرض باشد درس خواندن بر تمام  مردو زن

*

خواندن و دانش ضروری است هر پیر و جوان را  – نیست فرقی اندر این بابت رجال و بانوان را

*

هفت ساله شوند چون اطفال وقت مکتب است  –  خواند و تحریر خط، بنیاد دین و مذهب است

*

چون شود  عمر طفل شش سنه و نیم  – هست برایش  ضرور  مکتب و  تعلیم

*

در دیار غرب  امروز  بی سواد کم باشد –  از هزار کس نهصد صاحب قلم باشد

لیک در بلاد  ما علم  پسقدم باشد  – قلب مردم حساس، خون ز فرط غم باشد

 

۲-   ازدواج :

یکی از دغدغه همه افرادی که به خدمات مددکاری و مشاور در جامعه مشغول هستند مسائل زناشویی است. دیوان بهلول نیز سرشار است از این نوع بحث ها . او روی مسئله ازدواج تاکید می کند و بر رفتارهای مردم افغانستان نسبت به ازدواج ایرادهای اساسی می گیرد. یکی از عادات غیر اسلامی که البته هنوز هم در برخی مناطق دیده میشود. ازدواج مرد کهن سال با دختر جوان است. بهلول از این عمل به شدت نفرت داشته و بارها مردم را از این عمل منع کرده است:

رجل شصت ساله  و ده ساله دختر  –  نکاحش کند  گوش  انصاف را کر

*

گر به مرد پیرسازی  عقد دخت نورسی  – بهر زر سازی کبوتر  را قرین با کرکسی

یا دهی  قبل از کبارت  دختر از بهر کسی به که بی شوهر بماند دخترت تا سن سی

 

قصه آداب ازدواج هنوز هم یکی از معضلات برجسته جامعه ما است. آدابی که کسی را یارای تغییر آن نیست و نقدها همچنان در کلام باقی می ماند. بهلول هم بسیاری از هزینه ها و آداب تشریفاتی آن دوره را نقد می کند. نقدهایی که هنوز زنده است و بر زندگی ما وارد است. او حتی مردها و زن ها را آموزش می دهد چگونه دل یکدیگر را بدست آورند. از سنت ازدواج مجدد که در آن دوره بسیار فراگیر بوده می نالد و آن را عملی قبیح می شمارد. نقدهایی که گمان می کنی از یک روشنفکر در روزگار کنونی میشنوی!

بود ظلم  شوهر به حق زن او  –  که سازد دگر جفت هم مسکن او

*

بکن تو تا توانی حذر ز جمع دو زن  –  که منزل دو زنه  هست دارکرب و حزن

 

 

 

 

۳-   وحدت شیعه و سنی:

گاها اینجا و آنجا شنیده می شد که بهلول با اهل سنت مشکل داشت و هیچ وقت با آنها کنار نمی آمد. این مطلب بنا بر عملکرد عملی بهلول اصلا درست نیست. او فقه اهل سنت می دانست و سال ها در بین آنها با محبت زندگی کرد  از هیچ خدمتی به آنها کوتاهی نکرد. او حتی برای آشتی بین آنها تلاش کرد و سعی نمود اختلافات کلامی به سطح جامعه کشیده نشود. تلاش های او در این زمینه قابل تقدیر است و می تواند از بانیان تقریب مذاهب دانسته شود.  او در اشعارش حق تفاوت فهم کتاب مقدس را برای افراد مختلف ، مجاز می شمارد  و می گوید :

اختلاف مذهب را امر سهل و آسان گیر –  گر که جعفرت پیر است یا ابوحنیفه میر

نیست خوش که یک تن را  دیگری کند تکفیر  – هرکس از کتاب  حق فهم کند یک تفسیر

*

اهل سنت ارهستی سنت پیمبر گیر   – اهل  قبله  را جمله  با خودت برابر گیر

خویش را به چشم  خود از تمام  کمتر گیر  –   ور که جعفری هستی  خلق و خوی جعفر گیر

*

شد از جهل  پیدا  اختلاف شیعه و سنی –  فتاده تفرقه  در کیش  محبوب  مسلمانی

خواندن اشعار بهلول، جلوه های زیبایی از تاریخ آن روز جامعه افغان و نگاه ها و تفسیرهای جالب دورانش را نشان می دهد. موارد بسیاری وجود داشت که ما به همین مقدار قناعت می کنیم و امیدواریم نگاه ها درباره بهلول از یک مبارز انقلابی و شورافکن به این لایه های شخصیتی او نیز جلب شود و بپذیریم که مومن در هیچ قالبی نمی گنجد.

احمد یوسفی . عضو بنیاد ملی بهلول شگفتی روزگار

 

 

 

 

 

خبرهای مرتبط:

معمای بهلول در مصر

 

 

 


نوشته شده توسط:گنابادنیوز - 1916 مطلب
پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: 1277
برچسب ها:
دیدگاه ها
مهدی علی اکبری چهارشنبه 22 آذر 1391 - 5:31 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

سلام
ازمطلب محققانه آقای یوسفی تشکر میکنم.

بهروز دلاور شنبه 2 دی 1391 - 11:12 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

با سلام
خسته نباشید ، با عرض تشکر اگر در کنار اشعار از خاطرات و فعالیت هایی که علامه بهلول انجام داده است می نوشتید مفیدتر بود