یادداشتاسفندیار قبلا با واژه هایش دفن شده بود!

کسی ادبیات محلی را جدی نمی گرفت. انگار واژه های اسفندیار روی دستش مرده بودند. در حلقه یاران هم یکه و تنها بود. اهل خواهش و التماس هم نبود. اصلا شاعر که نباید ناز کسی را بکشد او نازکش کلمه هاست.
گویش های محلی این روزها به بهانه های مختلف از جمله روز زبان مادری و پذیرش تکثر در جهان مدرن بیشتر دیده شده اند. نویسندگانی که سنت ها را می شناسند و با زبان مادری قصه روایت میکنند جایزه های بزرگ می گیرند و شاعران دو گانه سرا مقبولیت بیشتری دارند
در این میان اما اسفندیار فیاضی ما بدجور با بقیه فرق میکرد. دور او هاله ای از شهرت وجود داشت که شبیه تشریفات اداری بود. ابیاتش مشهور بود اما جذاب نبود. در راس مجلس می نشست اما کسی حواسش به هنر او نبود.
برای اثبات این ادعا حرف های خود او بس است. او سلطان واژه های بومی گنابادی بود اما نالان بود که کتاب هایش فروش نرفته . کتاب کله کشک که به همت چند نفر اهل فرهنگ چاپ شده بود روی دستش مانده بود. با طنز تلخی میگفت کسی برای این کتاب حاضرنیست پول بدهد.
کتاب دوم که قرار بود با نام کلیژدک چاپ شود در میان چک نویس ها کهنه شده بود. خودش پولی برای چاپ نداشت و شعر دوستان هم سوژه های جذاب تری داشتند.
با چند نفر از دوستان خبرنگار تلاشی برای جمع آوری کمک جهت چاپ کتاب سومش شروع کردیم که خیلی زود رهایش کردیم. انگار بیش از یک خبر برایمان سوژگی نداشت.
کسی ادبیات محلی را جدی نمی گرفت. انگار واژه های اسفندیار روی دستش مرده بودند. در حلقه یاران هم یکه و تنها بود. اهل خواهش و التماس هم نبود. اصلا شاعر که نباید ناز کسی را بکشد او نازکش کلمه هاست.
گویش محلی گنابادی از دور زیباست. همه از شباهتش با تاریخ بیهقی می گویند و ریشه هایش را در شاهنامه پیدا میکنند اما ظاهرا از نزدیک رفتاری از مد افتاده است. این واژه ها در دهان همان پیرمرد ها و پیرزن ها زیباست. حتی کسی دوست ندارد به فرزندش گنابادی صحبت کردن بیاموزد.
اسفندیار هم این تنهایی را درک کرده بود خوب میدانست در پس این دست زدن ها و هورا کشیدن ها هیچ شوق ادبی برای لهجه سرایی او نیست. دل و دماغ سرودن شعر جدید هم نداشت.
او در این زندگی تهرانی شده با واژه هایش به گوشه خانه خزیده بود و با نهایت تاسف چند سال قبل با واژه هایش دفن شده بود.
پی نوشت : چاپ کتاب سوم او یعنی کلیژدک بعد از فوت استاد فیاضی تنها ادامه سنت مرده پرستی ما ایرانی هاست.
احمد یوسفی رهنی
نقد آقای صادق ایزدی دبیر ادبیات و منتقد ادبی به تحلیل گنابادنیوز در یادبود استاد اسفندیار فیاضی
فروش یا نافروش کتابی معیاری برای ارزش ادبی ان. نیست اثاری بوده اند به مفت نمی ارزیده اند که اتفاقا پر فروش بوده اند عکس این مورد نیز اتفاق افتاده است .
با این وجود آثاری اقای فیاضی به نسبت جز اثار پر فروش هم بوده و هست که البته انتظارت خود شاعر را فراهم نکرده است .
و اما هیچ شاعری در گناباد به اندازه ی مرحوم فیاضی در طول زندگی خود قدر و منزلت از مردم ندیده است .
استفاده از لهجه و گویش های بومی و به وزن در اوردن ان یک ژانر و گونه ی شعری است که در جای خود به شکل کلی انتقاداتی بر ان وارد است صرف نظر از اینکه سراینده ان چه کسی باشد .
اما مرحوم فیاضی باز هم نسبت به بسیاری از هم سلکان خود بهتر و قوی تر این مهم را انجام می داد قابلیت های ذهنی خود را روان و سلیس به فعل می رساند روایت سازی خوبی هم داشت جایگاه واژه را بخوبی می شناخت شخصیت سازی هم داشت .
فقط تنها ایراد مرحوم فیاضی این بود که هیچ کس مثل او نمی توانست گنابادی حرف بزند در مشهد در حوزه هنری شعری با همان گویش گنابادی خواند احساس من این بود که تنها انسانی که می تواند این قدر خوب و نمکین لهجه و گویش گنابادی را اجرا کند همین مرد است
خوب در این میانه تقصیر ان مرحوم چه بود که هم استاد شعر بومی گناباد بود و هم طوطی خوش سخن گفتن عادی گنابادی
چاپ کلیژدک فقط عمل به یک تعهد اخلاقی نسبت به مرحوم فیاضی است او بیش از هر کسی علاقمند به انتشار شعر و سخنش بود دوست داشت کلمات را طوری که او ادا می کند منتشر شود
اجازه دهیم به پاس آن همه لحظات متفاوتی که برای ما رقم زد و به پاس اینکه بدون کوچکترین چشم داشتی به همه ی دعوت نامه های ما پاسخ گفت این ارزو او بعد از مرگش. تحقق پیدا کند حتی اگر مرده پرستی باشد چه باک
اما شعر او جذاب هم بود ماهنامه گناباد ان سال ها که فقط تنها تریبون انتشار شعر او بود هر بار شعری از او نداشت با اعتراض و کاهش مخاطب روبرو می شد
فیاضی اتفاق مهمی در ادبیات گناباد محسوب می شود که به اندازه خود هم جذاب بوده و هم تاثیر گذار
بحث این است که ما چه انتظاراتی را بر عهده ی ادبیات گذاشته ایم اگر انتظارات ما خیلی بالاست و معجزه طلب هستیم باید درب دکانی جز ادبیات و شعر را بزنیم
حالا مرحوم فیاضی یا جز فیاضی
صادق ایزدی